سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
به عشق پاک تو سوگند می خورم آری که بی تو می گذرد لحظه ها به دشواری
چقدر خسته و بی روح و زرد می گذرند به پیش چشم من این روزهای تکراری
ببین چگونه زمین گیر گشته ام بی تو ز بس می وزد از هر طرف گرفتاری
اسیر تیره شب بی پناهی و دردم بدون تو منم و این کویر بیزار ی بیا مرا به نسیم تبسمی دریاب تویی که از گل و عطر بهار سرشاری نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |